مَرد از فرط خوشحالی، هنگام بازگشت بر زمین افتاد و شلوارش پاره شد.
مردم دیدند او از پادشاه جایزه گرفته و با شلوار پاره از کاخ خارج میشود.
فردای آن روز به پادشاه خبر دادند صدها نفر با شلوار پاره قصد ملاقات شما را دارند!!.
حکایت شلوارهای پاره امروزی را دیگر نمیدانم، اما این را مطمئنم که اینها هم مانند آنها شدیداً نیازمند و محتاج اند ...
+ نوشته شده در دوشنبه یازدهم اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 10:24 توسط جاسم قاسمی نژاد
|
من می توانم با آب دادن به باغچه خانه ام کمک کنم دنیا قشنگ شود.