واژه های باران
نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند
مثل آسمانی که امشب می بارد....
و اینک باران
بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند
و چشمانم را نوازش می دهد
تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم
مثل آسمانی که امشب می بارد....
و اینک باران
بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند
و چشمانم را نوازش می دهد
تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و یکم بهمن ۱۳۸۹ ساعت 9:57 توسط جاسم قاسمی نژاد
|
من می توانم با آب دادن به باغچه خانه ام کمک کنم دنیا قشنگ شود.